۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

داستان : دخترک


دخترک



هوا سرد و بدبو بود . دخترک به دیوار خانه ای تکیه داده بود و سعی میکرد کبریتی را روشن کند.



ولی هر چه کرد روشن نشد . به سمت آسمان نگاهی کرد و آهی کشید و از آنجا دور شد.



در آن خانه چراغی روشن شد و خانه منفجر شد  .





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر