۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود



کاش یکی بود یکی نبود اول قصه ها نبود

اون که تو قصه مونده بود از اون یکی جدا نبود

ماه پیشونی رها بود از طلسم دیوای سیاه

پلنگ عاشق می پرید تا لب شیروونی ماه

سیاوش شاهنامه رو کاش کسی گردن نمی زد

کاش کسی توی قصه ها از عاشقی دم نمی زد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر