۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

به خاطر هیچ ...




به خاطر هیچ

ازم پرسید به خاطره کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو"، بهش گفتم : "بخاطر هیچکس"

پرسید : پس به خاطره چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد "به خاطر دل تو"، با یه بغز غمگین بهش گفتم: "بخاطر هیچی"

ازش پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت :

 به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است.

افسوس که شرط عشق و فراموش کرده بودم!...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر