منم تنهاترین تنها ...
۱۳۸۹ آذر ۱۶, سهشنبه
تنها
تنها
دیر گاهیست که تنها شده ام
باز هم قسمت غم ها شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
قصه ی غریب صحراشده ام
مگرآینه زمن بی خبرشده است
همدم سردی یخها شده ام
وسعت دردفقط سهم من است
که اسیر شب یلدا شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنند
تا نبینم که چه تنها شده ام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر