۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

رسم آدما



رسم آدما
 
يکي دسته گل واسش دل خوشيه
يکي عادتش برادر کشيه
يکي زاق مردم رو چوب ميزنه
يکي از داغ دلش جون ميکنه
يه نفر خوابه رو تخت نقره کوب
يکي حيرون توي درياي جنوب
يکي زندگي رو زيبا مي بينه
يکي اما خودشو تنهاي تنها مي بينه
اره اين رسم ميون آدما يکي داروغه يکي دارو بشه
نميشه رسمشون رو عوض کنيم
اگه حتي آسمون وارو بشه
حالا حرف من با اون دسته اي
که هنوز عاشقن و يکه سوار
جون هر چي مرد طاقت بيارين
که بريم با هم ديگه از اين ديار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر