۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

دلتنگم...

دلتنگم...
گاه دلتنگ می شوم، دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها
گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم
و باختن ها را و صدای شکستن ها را ،نمی دانم
کدامین امید را نا امیدکردم و کدامین خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر