۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

عشق یعنی چه؟




 
 
از بهار پرسیدم ،عشق یعنی چه؟

گفت: تازه شکفته ام ،هنوز نمی دانم

از تابستان پرسیدم ،عشق یعنی چه؟

گفت: فعلا در گرمای وجودش غرقم ، نمیدانم

از پاییز پرسیدم ،عشق یعنی چه ؟

گفت: در هزار رنگ آن باخته ام ، نمیدانم

ازمستان پرسیدم، عشق یعنی چه؟

گفت: سرد است و بی رنگ

از پدر پرسیدم، عشق یعنی چه؟

گفت: یعنی تو !

از مادر پرسیدم، عشق یعنی چه؟

گفت: یعنی هر که در این خانه است.

از خواهر پرسیدم ،عشق یعنی چه؟

گفت: هنوز به آن نرسیده ام

از ماه پرسیدم ،عشق یعنی چه ؟

شرمگین و خجل خود را در آغوش آسمان پیدا کرد

شبی دیگر از ماه پرسیدم ،عشق یعنی چه ؟

ماه با چهره ای باز و خندان گفت : یعنی مهتاب !

از خود عشق پرسیدم ،عشق آخر یعنی چه؟


با تبسمی گفت:
عشق یعنی مهر بی پایان به خالق هستی ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر