۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

داستان : بساط شیطان



بساط شيطان

به روايت افسانه‌ها روزي شيطان همه جا جار زد

كه قصد دارد از كار خود دست بكشد

و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد

او ابزارهاي خود را به شكل چشمگيري به نمايش گذاشت

اين وسايل شامل خودپرستي ، شهوت ، نفرت ، خشم ، آز

حسادت ، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود

ولي در ميان آنها يكي كه بسيار كهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد

بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد

كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست ؟

شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي ا‌ست

آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران است ؟

شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد:

چون اين مؤثرترين وسيله ی من است

هرگاه ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند

فقط با اين وسيله مي‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه كنم

و كاري را به انجام برسانم

اگر فقط موفق شوم كسي را

به احساس نوميدي ، دلسردی و اندوه وا دارم

مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بكنم . . .

من اين وسيله را در مورد تمامي انسان‌ها به كار برده‌ام

به همين دليل اين قدر كهنه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر