۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

داستان : دلقک




دلقک

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دكتر تعریف كرد، دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود

مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر